چشم ایزد
از شوق مکیدن ِ مهر مادرم،
چشم توی چشم ِ آفتاب،
نیزه های خورشید می مکم
تااز بازِ نگاه من،
دنیا ،
نگاهی پشت سر کند،
بکجا ایستاده ، می دود !
که کودکان ِ شیر ،
می مکند نیزه آسمان !
و نگاه کودکی ،
که بعد ِ مادرش ،
به ایزدست را آسمان ،
چگونه ،
به خورشید فروخت!
**
رزرو کرده ام ،
بلیط مرگ را ،
پیش از تولدم !
معلوم ِ مقصدی ،
میلادم ،
به گل نشست ،
ومن ،
مسافرِ انتظار !
از کنسلی های مدام ِ زندگی،
می ترسم ،
نرسم سرقرار!
**
دو کتاب...برچسب : نویسنده : تقی جهانبخشی(نقی) soroudfaryad بازدید : 251